ankabout - naghsh lyrics
قصه از این جا میشه شروع ننه
در گذشته ی تاریک و دور
تو دامنه ی کوه بلور
پیر مرد چوپونی بود رو به افول
تنها با دخترش زندگی میکرد اونسوی رود
صبح گله رو به چرا می بردن تو دشت
پشت مرتع سبز علفزار بی حد و مرز
وقتی می فهمیدن که مشرق رو ترک کرده طشت زرین فلک
برمیگشتن به ساده تر شدن
دختر زیبا بود با یه خال گوشه ی لب
و چشمای سیاه کشیده مژه های بلند
گرچه تموم روز می‌تابید نور اما شب تو سیاهی موهاش با
صورت ماهش بود تو جنگ
می رقصیدن باهم دامن کوتاهش باد بدون زادگاه با موی بازش
آوازه ها از پیچ و تاب زلف پریشون رسید به شهر پریون که بود تو انتظارش
دختر از روی فروزان یار و گونه ی سرخ
فقط گذر مهتاب دید و غروب دلخور
تو کوزه عشق افطار میداد به روزه ی گل
نمی دونست تو نبودش طعم گلوله ی سرب رو
گذشتن روزای ساده شد تباه تاریکی ظلم رو پهنه ی دشت سایه گستراند
باد آشفته خبر از رفتن نور رسوند به گوش جادوگر شوم کاخ عقلا
پس، بقصد اکسیر حشم مور و آدمیزاد
می شدن راهی کوه بلور تو همین حال
جادوگر چوبه ی دار به پا میکرد توی دیگ
چون اون میخواست کل گستره ی پوچ و میراث
خلاصه ننه جونم برات بگه خلاصه
تو دشت انتظار بی حاصل از تبار باغچه ی خالی شده
از شقایق های فریب خورده به غروب گوشه ی طاقچه بود که سرانجام
پسر رو بذر خون همسفر باد شد
رفت تا گذشت از بزم مقیم جور
جایی که باد مسافر از دست بریده گفت
پسر شنید زمزمه هارو و شد مرید صلح
با خودش گفت تا روزی که تموم این جنگ نشه
من باید بمونم تو این زمین یخ زده
اما کی خبر از دل تنگم داره که لک زده واسه حتی یه مهمون سر زده
پسر چه بی خبر از مقصدش سوار بود به مادیان
پسرک نام مستعار خواب بود
به تاختن دور شد از برهوت شهر
رفت تا نزدیک تر بشه به ارغنون دشت
اما عنکبوت دهر، می تنید تار
و جادوگر چوبه ی دارش رو میکرد بیدار
در همین حال دخترک بذر نگاهش رو کاشت
تو خواب این گرده افشونیای بی خریدار
نه اتفاق بود نه اشتباه که دلش لرزید
مثل درخت پشت پرچین از کرشمه لبریز
نه لنگه کفشی به جا مونده از طلسم
نه زخمی اما پسرک یه دل نه صد دل شد تشنه ی تصمیم
پرسید از شقایق دشت سراب رسیدن
که جهان خلق شد از یه سوال تا شنیدن
اما جون ننه بدون تاریخ یه فلبداهه است
دنبالش بگردی پیدا میشه تو قصه هام هست ازش یکم
بگذریم خب ، کجا بودم؟
آها داروغه بی رمق گفت امنیت رخت بر بسته
رفته از کوی و برزن از غروب هیبت دشت
رعیت می خرید سوراخ موش به قیمت فقر
جمعی اتباع قدرت بودن به ظاهر داد می زدن قدرت رو باید بود
اما تعادل همیشه برقرار دلبرکم قدرت تو ختم میشه به ضعف مظلوم
ذره ای ناخالصی می کنه جهان کن فیکون
برف باریدن می گرفت و تپه خزون
انگار عنکبوتا رو همه چی تار می تنیدن
که سفید میشد به تن طبیعت رخت عروس
اما پسر رو می شد دید هنوزم غرق در خون
تموم شب جنگید اون چون تموم کاری که بلد بود همین جنگیدن بود
می گفت یار من جز این کاری بلد نیستم
پسرک نام مستعار باد بود
به تاختن دور شد ابری تیره از چشمای سرد
رفت اون سوار و با خود یک تار مو نبرده کولی
وقتی شب چشمام می بست
محو می شد می رفت
Random Song Lyrics :
- час (time) - michelle andrade lyrics
- nowy początek - yungzalew lyrics
- aquapark - olczi lyrics
- uang dan tampang - restu teguh lyrics
- fuera de control - robert [pr] lyrics
- u mraku - seka aleksić lyrics
- i don't want to know - hwaran (화란) lyrics
- wechsellied zum tanze - johannes brahms lyrics
- can u hear - alan sparhawk lyrics
- bac kapuyt achqerd - brunette (arm) lyrics