nature's guilt - hadi pakzad lyrics
“گناهِ طبیعت ”
داره مردمک ِچشمِ زیبات گشاد می شه
داره جریانِ خون توی مغزت زیاد می شه
صحنه هایی که دیدی رو باور نداری
گریزی از حقیقتِ زجر آور نداری
تو اتاقت مشغولِ قتلِ عامِ انفرادی
اینکه پیغاماتو سیزده روز جواب ندادی
می خوای تمامِ بافت های حافظه تو از دست بدی
می خوای تجربه ی مسمومتو به دنیا پس بدی
با احساسِ یک حیوونِ زخمی سمتِ آب میری
داری زخماتو لیس می زنی و آروم به خواب میری
صُب تو جنگل بیدار می شی و اسمتو یادت نیست
به جز بوی انتقام تو زمینِ آزادت نیست
توی آرواره هات حس می کنی دردِ زیادی
یعنی تو خواب دندوناتو رو هم فشار می دادی
اینکه هندسه ی صورتت شبیه به حیوونا نیست
یعنی تو نسلی هستی که انتخابِ اونا نیست
اینکه هر جا میری اون صحنه ها رو هم می بری
یعنی مثلِ گرگ آدمای بی گناهو می دَری
اینکه تو محصولِ کشتِ انسان تو باغِ وحشی
یعنی تو گناهِ طبیعتو هرگز نمی بخشی
اینکه رفتارِ مردم شبیه به اینکه می خوانت نیست
یعنی ذره ی زنده ای تو طبیعت نگرانت نیست
اینکه تو فَکِت حس می کنی دردِ زیادی
یعنی دندوناتو تو خواب رو هم فشار می دادی
اینکه تو نوزادِ درنده ی همین فصلی
اینکه حلقه ی بعدی زنجیره ی تولیدِ نسلی
هادی پاکزاد
Random Song Lyrics :